ضرورت توجه به رشد هوش هیجانی کارکنان
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی( که ضریب آن با EQ نشان داده میشود) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است.
به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مولفهٔ هیجانها را بهطور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند( مولفهٔ شناختی، مولفهٔ فیزیولوژیکی و مولفهٔ رفتاری ). اصطلاح هوش اولین بار در سال ۱۹۹۰ روانشناسی بنام سالوی برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کاربرد.
هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل میشود:۱- خودآگاهی: توانایی شناسایی دقیق هیجانهای خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید.
۲- خود مدیریتی: یعنی اینکه بتوانید واکنشهای هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کنید.
۳- آگاهی اجتماعی: توانایی در تشخیص دقیق هیجانات دیگران و درک اینکه دقیقا چه اتفاقی در حال روی دادن است.
هوش هیجانی یکی از جدیدترین مفاهیم مطرح در مباحث مدیریتی است و آن را یکی از مهمترین عناصر رهبری و مدیریتی میدانند.
یافتهها: در این پژوهش از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شده است و جامعه آماری پژوهش که شامل کارکنان ستادی هلال احمر آذربایجان شرقی میباشند، ١۳۰ نفر بودند که با استفاده از فرمول کوکران ١۰۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد که هوش هیجانی با ضریب ۰/۸۶۵ بر انگیزش و با ضریب ۰/۷۸۶ بر عملکرد شغلی کارکنان سازمان هلال احمر آذربایجان شرقی تاثیر مثبتی دارد.
هوش هیجانی، احساسی یا عاطفی شامل شناخت، کنترل عواطف و هیجانهای خود است.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناسی به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد.
آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند.
دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن بوسیله هوش هیجانی» اولین فردی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان کرد.
گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقا تمامی تواناییهای فردی را در دایره خود دارد در مدل گلمن بهطور خلاصه پنج حوزه اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است: